حاشیه های سفر رهبر به فارس (1)
ایران – شیراز – ورزشگاه حافظیه
روز اول – دیدار عمومی
گفته بودند مسیر استقبال از چهار راه زند شروع میشه تا ورزشگاه .
فکر کرده اند مردم ، بقیه مسیر از فرودگاه تا چهار راه زند را بی خیال می شوند
خیلی ها خیلی زود آمده بودند ، حتی زود تر از خورشید !
و نان و آشی هم خریده بودند و زده بودند توی رگ !
دم در 3 تا بازرسی بود
یکی چک می کرد که موبایل همراهت نباشد ، و اگر پوستر هم داشتی می گرفت
بازرسی دوم از سر تا پایت را می گشت و اگر پوستر هم داشتی می گرفت
بازرسی سوم هم فقط کارش این بود که پوستر ها را بگیرد .
داخل هم که رفتیم انتظامات می گشت و اگر پوستری داخل آمده بود جمع می کرد.
با این حال بعضی از بچه ها ، همه این بازرسی ها را رد کرده
و 40 تا 40 تا پوستر آورده بودند داخل !
از حدود ساعت 9 سر و کله مجری ها پیدا شد
و شروع کردند به سر مردم را گرم کردن و البته به پای خورشید که نمی رسیدند.
4-5 تا گروه سرود آمدند و خواندند
و در آن شلوغی ، صدایشان بیشتر شبیه لالایی بود .
و بین سرود ها هم مجری ها هرچی شعار بلد بودند گفتند
حتی بعضی شعار هایی که دور ورزشگاه زده بودند را هم خواندند
آنهایی که روی سکو بودند ، موج مکزیکی می رفتند
هلیکوپتر واحد مرکزی خبر هم سرگرمی خوبی بود
روی ورزشگاه می آمد و دور میزد
و برای این که فیلمبردار بتواند فیلم بهتری بگیرد ،
هلیکوپتر را حدودا 45 درجه کج می کرد ،
فیلمبردار هم نشسته بود لبه هلیکوپتر
و هر دو پایش را آویزان کرده بود و فیلم میگرفت.
همه شور می زدند که نکند فیلمبردار بیفتد . . .
ملت بار ها به خیال این که آقا می خواهند بیایند بلند می شدند
و بعد که می دیدند خبری نیست دو باره می نشستند .
حتی کوچکترین احتمال راهم که می دادند ، بلند می شدند
مثلا تا پرده کمی کنار می رفت ، همه فکر میکردند آقا می خواهد بیاید .
آنقدر بلند شدیم و نشستیم که آخر کار ، دیگر کسی نمی نشست
دو سه دقیقه قبل از این که رهبر بیایند ،
یک نفر آمد روی جایگاه و چفیه ی مجری را با عجله از دور گردنش برداشت و رفت
همون موقع حدس زدم که توی راه ، آنقدر از آقا چفیه گرفته اند که کم آورده اند !
هر بار که فکر می کردند آقا دارد می آید ،
شروع می کردند به سرو صدا کردن و شعار دادن.
بار آخر ، سر و صدایشان خیلی بیشتر از دفعات قبل بود
و من که اون موقع جز دست و سر ملت ، چیزی نمی دیدم ،
از شدت شعار دادن فهمیدم که بالاخره رهبر آمد
نقطه